پرورش موضوع :(زمان و مکان) ➖➖➖➖➖➖ @ensha_kadeh ▪️عصر است و حوالے ساعت پنج پاییز ، پاییز ڪذایی ! ۱۸ آبان سال یڪ هزار و نمیدانم خیابان شهید چشمانش ، پلاڪ مفقود الاثر وجودم روے تخت سنگے در حیاط نشسته و به لالایی های مرگ آور غروب گوش می دهم . لباسم زرد است هم رنگ نفرت زبانه ڪشیده از برگ هاے تڪ درخت ڪنج حیاط . اینجا دیوانه خانه است . پر از منے ڪه به دیده ، دیده ام آن گرگ و میش غروب ، رقص نسیم سپیده میان گیسوان طلایی خورشید،شبنم چلانده شده روے انار سرخ و ترڪ خورده ے لب هایت ، چشمان همیشه خمار و وحشے آن گربه ی ماده ڪه معشوقه ے تڪ تڪ دیوانه هاے این دیوانه خانه است. و هنوزهم همه ے تلاشم روے این تخته سنگ ڪشیدن شاید یڪ خط صاف باشد . از بچگی نقاشے ام خوب نبود ، جغرافی و ادبیات و تاریخ و حسابم هم خوب نبود. و اما تو شدے همان استادے ڪه بعد از پنج سال شمردن ۱۸ آبان ها هنوز هم میتوانم چشم بسته تڪ به تڪ خطوط چهره ات را بدون ڪم و ڪاست بر طرح زنم. نه حتے می توانم خوب نقاشے ڪنم بلڪه سال هاست دوره میڪنم قرار داد میان دستانت و دست هایم را ڪه به ازاے یڪ بار لمس دستانت تمام هوش و حواسم را به تو بخشیدم تڪلیف ادبیات و حسابم هم ڪه مشخص است . آدم هر چه دیوانه تر باشد شاعر تر میشود و هرچه شاعر تر باشد بیشتر حساب میڪند لحظه های نبودنت را خلاصه برایت از دیوانه خانه گفتم دیوانه خانه اے ڪه خانه ے ابدے ام شد در تڪ تڪ لحظات نبودن وجودت. بهترین کانال #انشا کپی فقط با ذکر منبع ╭┅─═ঊঈঊঈ═─┅╮ @ENSHA_kadeh ╰┅─═ঊঈঊঈ═─┅╯ فروارد کنید برای دوستاتون
درباره این سایت